نيا تو خطرناكه

حرف حق تلخه

 بهم تبريك بگيد 

مباركم باشه هورااااااا

بادا بادا مبارك بادا ايشالله مبارك بادا

ههههههه

مبارك مبارك كللللللش

اولين تهديد رسيد

قراره وبم رو فيلتر كنن اينقد خوشحالم كه خدا ميدونه

قراره فيلتر شم قراره فيلتر شم

خخخخخخ

والله يه آدمايي پيدا ميشنااااا

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:53 توسط اشك| |

 به خدا اصلا نظراي بعضيا جكه

طرف نظر گذاشته مطالبت خوب و ارزنده است بهره بردم

اخه دوست عزيز اول مطالب رو بخون بعد بگو ارزنده

همش فحش و شكايت و حرف دله كجاش مفيده

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:3 توسط اشك| |

 يه حسي بهم ميگه خيلي عوضي شدم

منم به اون حسه ميگم كه امروزه اگه نپيچوني ميپيچوننت

 

نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:26 توسط اشك| |

 ممد نبودی ببینی

بنزین آزاد شد
لیتری 700 شد
خاکـــی بر سر شد
لواش دونه ای 160 تومن
تافتون 350 و بربری 500
سنگک 800 شد
آه و واویلــــا
یارانه حذف شد
ممد
پول آبــــ و برق
100 برابر شد
امیدا گشته نا امید
تو سفره نون نیست
تو جیب ها پول نیست
شکم ها خالیست
ممد بگو رفتی کجا
جــــای تو خالیست
پــــــول نفت جاریست
مملکت عالیست
آه و واویلــــا
یارانه حذف شد
ممد
پول آبــــ و برق
100 برابر شد

نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:50 توسط اشك| |

 توجه توجه

ازتون خواهش ميكنم تمنا ميكنم به پاتون ميفتم 

بريد كتاب ((كمي ديرتر))سيد مهدي شجاعي رو بخونيد

دوستان واقعا خواهش ميكنم بريد بخونيد و به بقيه هم معرفيش كنيد

بريد بخونيد و دو دستي بزنيد روسرتون وبه حال خودتون زار بزنيد

هر كي خوند خبرم كنه حتما 

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:24 توسط اشك| |

 دلقک

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .
مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم
--
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:21 توسط اشك| |

 اخه خاك بر سر بلند شدي رفتي مصر كه مثلا خير سرت چي كار كني

مملكت رو به گند كشوندي مرتيكه

همون حقت بود كه با لنگ كفش بزننت

ولي كمه ها بايد باچرب و چماق به جونت افتاد

اخه خر حسابي تو كه از همون اول ميدونستي كه كشيدن اي مملكت از الاغي مثل تو

برنمياد پس چرا حالا عين آدامس بادكنكي چسبيدي به قدرت

توووف به روت 

همون حقت بود كه لاريجاني گذاشت كف دستت

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:1 توسط اشك| |

فردا عروسي دعوتم

اصلا هم حالش رو ندارم بايد برم اصلاح كنم

كت و شلوار انتخاب كنم

برم حموم

ولي خدايش خواهرم رو كه ميبينم كه يه هفتس داره آماده ميشه

سر سجده ميگذارم

وخدا رو شكر مي كنم

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:56 توسط اشك| |

 اخرمن كي ياد مي گيرم كه همه ي كارهام رو به اخر هفته موكل نكنم

امروز همه ي دوستام دارن ميرن پيست فقط من نميتونم برم

لعت به هرچي درس و مدرسه

احححححح

نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:38 توسط اشك| |

 استخدام  ( بخونيد )

 
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
 
 
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
 
یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید...
 
 
قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد.
 
 
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می‌توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید. 
 
شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید. 
 
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود: 
 
سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می‌مانیم. 
 
نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:40 توسط اشك| |

 چرا ناراحتي 

اره تو 

تو ديگه

اره بابا مگه غير ازتو هم كسي اينجا هست

اره باتوام

چرا ابروهات رو گره زدي 

اي بابا چرا هي ميگي من من من

اره بابا تو تو تو 

لبخند بزن 

بخند ديگه جان من بخند

اهااا آفرين گلم

نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:29 توسط اشك| |

 در حال سر كار گذاشتن يه نفرم

دلم براش ميسوزه 

اما بايد روش رو كم كنم اين كار لازمه

نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:28 توسط اشك| |

 احساس ميكنم يه اشتباهي شده يه اشتباه خيلي بزرگ 

اما واقعا موندم اون اشتباه چيه 

ولي مطمئنم اشتباه

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:54 توسط اشك| |

 من موندم واقعا موندم اصلا موندم موندم هااااا

هوي باتو هستم من موندم

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:52 توسط اشك| |

 اي خدااااا من بايد به كدوم زبوني به شما بفهمونم كه نظر تبليغاتي تاييد نمي كنم خدااااا

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:24 توسط اشك| |

 اي كاش مردها به جاي هيكل اندكي احساس

واي كاش زن ها به جاي احساس اندكي منطق داشتند
اصلا دنيا گلستان مي شد
نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:13 توسط اشك| |

 

همیشه از "چوب خدا" ترسوندنمون
 ولی حتی یه نفر هم به "بوس خدا" امیدوارمون نکرده!!!
 
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:14 توسط اشك| |

 اي لوكس بلاگ كي تصميم داري اين قالب هاي وبت رو تغيير بدي

اي بابا پدرمون در اومد همش مسخرس

 

نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:37 توسط اشك| |

 به گل آفتابگردان گفتند:چرا شبها سرتو میندازی پایین؟

 
گفت :ستاره چشمک میزنه نمیخوام به خورشید خیانت کنم...
نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:19 توسط اشك| |

 اي شانس هم نداريم ها 

يكي پيدا نميشه وبم رو فيلتر كنه بعد منم

برم يكي ديگ بسازم بعد باافتخار توش يه پست ثابت بذارم

بنويسم فيلترم كنيد فيلترم كنيد من از هيچ چيز نمي ترسم

چه حالي ميده

نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:12 توسط اشك| |

 من همان دخترک غم زده ی دیروزم

من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:10 توسط اشك| |

 اينقد خوشحالم

 تو هر وبلاگي كه ميرم 
برام نوشتن دوست دارم نفسم عشقم روحم اين همه شعر عاشقانه برام نوشتن
كلي عكس I Love youبرام گذاشتن
بابا ترو خدا مارو شرمنده نكنيد ما نوكر شما
(احساس من بعدازبازديد ازيك سري وبلاگ عاشقانه)
 
نوشته شده در سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:45 توسط اشك| |

 وقت انتخابات كه بود اومد رو تريبون ها و جار زد آزادي درپوشش آزادي در حجاب

الان عين الاغ باگشت ارشاد افتاده دنبال مردم

اخه احمق منطقت كجاست

نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:42 توسط اشك| |


Power By: LoxBlog.Com